قهر و آشتی ........
مکان : هال و پذیرایی خونه زمان : ساعت ١٠ و نیم صبح مامان که من باشم در حال گردگیری کردن و تمیز کردن خونه و دختری که درسا باشه در حال بازی کردن با عروسکا و بعضا" تلفن و میز و مبل و کنترل تلویزیون ..... درسا همین طور که در حال بازی کردن بود ...... یک آن چشمش به در ورودی میافته ....... و با شتاب خودشو به در ورودی میرسونه ( در ورودی خونه ما طرح های مربع شکل داره و روی هر کدوم از این مربع ها من عروسک های آهن ربا دار وصل کردم ) درسا خودشو به زحمت میکشونه بالا و شروع میکنه با انگشتای کوچولوش یکی یکی عروسکا رو کندن و بعد پرت کردن روی زمین ........ مامان برای بار اول کمی ذوق میکنه ولی واسه اینکه درسا ...